بعد از مرخص شدن از بیمارستان
چند روز پیش من و دایی امیرم ساعت 4 بعد از ظهر (نوزدهم تیر سال 1392)یعنی روز اول ماه مبارک
رمضان رفتیم موتور سواری که من داشتم با داییم صحبت میکردم دایمم باسرعت رانندگی میکرد حواسش
پرت شد و ما با یک ماشین تصادف کردیم من از موتور پرت شدم خوردم به ماشین و شیشه ماشین
شکست و من وداییم زخمی شدیم رفتیم بیمارستان و کلی همه رو ترسوندیمو نگرانشون کردیم این
عکس هم وقتی هست که تازه از بیمارستان مرخص شده بودم و از بس گریه کرده بودم چشمام به زور
باز میشد.خدارو شکر به خیر گذشت...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی